روانپژوهی برای شما روانپژوهندگان

ما اینجاییم، تا شما همواره بتوانید در اسراع وقت و در هر زمان به مباحث علمی و پژوهش درباره پیچیده ترین موجود جهان یعنی خودتان بپردازید!

اطلاعات تماس
تلفن: 77127844-021
info@ravanpajoohi.ir
09128122180

روانپژوهی

فرزندسالاری child centered family

یکی از دوستانم می گفت: ما نسل مظلومی هستیم! دیروز پدرمان گوشمان را می گرفت و تو سرمان می زد که ساکت باش هرچی من می گم بگو چشم، با خود می گفتم که خوب عیبی نداره یک روز هم من بزرگ می شم و گوش فرزندمو می گیرم و تو سرش می زنم و می گم: «ساکت باش هرچی من می گم بگو چشم!» اما امروز هم فرزندم گوشمو گرفته و تو سرم می زنه و می گه: «هرچی من می گم بگو چشم!»

فرزندسالاری

پدیده شوم فرزند سالاری و تک تازی بچه ها در خانواده ها یعنی همه چیز حول محور احساسات، نیازها و هیجانات بچه ها می چرخد.

آری پدید ه شوم کودک سالاری مانند بختکی شوم بر بدنه خانواده های عصر کنونی چسبیده و هر روز هم شدیدتر می شود. یعنی اهداف خانواده ها زائیده نیازهای طبیعی و غیر طبیعی، تحت الشعاع تمایلات حقیقی و کاذب فرزندان قرار گرفته است.

این پدیده نابرابر بیشتر در خانواده های قشر متوسط یا بالا ظهور می کند و شکل حادّش امنیت و آرامش را از خانواده ها سلب می نماید، و این عدم قدرت و اقتدار والدین است. بچه ها در این خانواده ها با روحیه طلبکارانه بزرگ می شوند. هرچه پدر و مادر انجام می دهند تو گویی وظیفه شان است، سنت ها کمرنگ می شوند، حرمت و احترام به والدین از بین می رود، حقوق پدر و مادر به موضوعی مضحک و خنده دار تبدیل می شود.

بچه ها لوس، پرتوقع، حسود، گستاخ، بی ادب، هیجان طلب، پرخاشگر، خودخواه، کم تحمل می باشند و در واقع اولین هدف شوم آن ها خانواده می باشد. این پدیده باید به تعادل برسد وگرنه باعث دردسرهای عجیب و غریب می شود که آثارش ابتدا به خانواده و سپس به جامعه آسیب های جبران ناپذیری وارد می نماید.

این توجهات بیش از اندازه و افراطی به کودکان باعث می شود که این واقعیت تلخ به وجود بیاید و این پدیده شوم کودک سالاری به منصه ظهور برسد. و در واقع ظهور و بروز این پدیده مضر و نابرابر، کودک را از حاشیه به متن می آورد و پدر و مادر را از متن به حاشیه می راند! البته کودک هم نباید در حاشیه بماند و به او توجهی نشود ولی پدران و مادران باید فعال ما یشاء در متن باشند و سکان داری نمایند.

پدران و مادران باید دعوت کننده کودکان از حاشیه به متن باشند. یعنی در یک خانواده حق سالار، نه مثل گذشته که پدر سالاری و مادر سالاری حاکم بود و نه کودک سالاری، باید خانواده با هماهنگی و همگونی به یک برنامه ریزی صحیح دست یازند، که حقوق هیچ یک از اعضای خانواده پایمال نشود.

این پدیده منحوس، یعنی فرزند سالاری محصول خانواده هایی است که به آزادی مطلق معتقدند و هیچ گونه محدودیتی را قائل نیستند، البته علل دیگر نیز دارد که از جمله می توان به تک فرزندی، کمی جمعیت خانواده ها، پیشرفته شدن جوامع، بزرگ تر شدن شهرها، وضعیت محیط زندگی و پیشرفت فناوری و تکنولوژی و… اشاره نمود.

فرزندسالاری

البته به نظر کارشناسان کودک سالاری زائیده دو نگرش است:

گروه اول: خانواده هایی هستند که کمبودهای خود را جبران می کنند. بدین معنی که چون خودشان سال های سال در محرومیت به سر می بردند و در خانواده ای مستبد و سختگیر رشد کرده اند،‌ حالا کودک را رها می کنند تا همه نیازهایش برآورده شود و به اصطلاح «عقده ای نشود!»

دسته دوم: کسانی هستند که به اصطلاح عقده ای نیستند و کمبود ندارند، بلکه خود میراث بران شوم نیاکان خویش هستند! و متأسفانه همین گونه پرورش یافته اند و همین گونه نیز پرورش می دهند!

دسته اول معترضان به گذشتگان خویش و دسته دوم پرورش یافته گان نیاکان خود می باشند. هر دو کودک سالاری را ترویج می نمایند.

حال به برخی از روش های پیش گیری و درمان این پدیده نامطلوب می پردازیم:

الف) خانواده ها سعی نمایند کودک را همراه خود و زیر نظر خودشان در متن همراهی نمایند یعنی برای اهداف و تصمیمات خانواده با مشورت و هماهنگی عمل نمایند.

ب) می توان در کنار محبت و انعطاف، از قاطعیت نیز در مواقع ضروری بهره برد. محبت به تنهایی و بدون قاطعیت، مضر است. در واقع محبت نباید افراطی باشد. و محبت را با قاطعیت عجین نمایید و با استواری رأی و قوانین تصویب شده در خانواده همراه کنید.

البته با توجه به این که قاطعیت معنی خشونت نمی دهد. هر چند که به نظر می رسد گاهی اوقات می باید انعطاف را هم به آن دو اضافه نمود. (محبت + قاطعیت + انعطاف)

ج) با ارتباط سالم، مؤثر و مفید با فرزندان رفاقت نمایید.

د) نهایتاً با اطلاع رسانی بجا و مناسب، خانواده را از پدیده شوم عصر حاضر یعنی فرزندسالاری، برهانید.

تربیت کودک از امور مهم در هزاره سوم و عصر ارتباطات می باشد. البته با توجه به اینکه ماهیت تربیت، «شدن» است، نه «کردن» و اینکه وقتی تربیت می کنیم یعنی فقط به انگیزش های بیرونی متکی هستیم و وقتی تربیت را «شدن» معنا می نماییم یعنی به انگیزش های درونی توجه داریم. در تربیت شدن استعدادهای درونی کودک رشد می نماید و ما فقط بستر و شرایط را آماده می نماییم، نه اینکه به جای کودک عمل نماییم. دقیقا مثل یک باغبان.

ارسال یک نظر

14 + سیزده =